۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

آسمان پاییز




آسمان ابریست نم نم بر سر و صورتم اشک می بارد

نانا جان دست در دست تو زیر درختان همیشه بهار قدم می زنم

اما تو مدت هاست که مرا درین پاییز رها کرده ای ، دیگر آسمان هم به حالم گریه می کند

برگ های زرد بر زمین ریخته اند ولی سرو همچنان سبز است و کاج استوار

نانا جان می دانی که درخت انار در پاییز میوه هایی از جنس خون می دهد

نانا جان می دانی که خون رنگ ماست

دستانم ز سرما  خشکند پاهایم توان حرکت ندارند

ولی از درون گرم و پر توانم

این جاده را تا به آخر می روم تا به آنجا که آسمان زمین به هم می رسند

شاید تو  زیر پناه  درخت اناری  نشسته باشی.......


س.شهریار
تهران  8/مهر/89

تقدیم به دوسته خوبم محمد حسین توکلی که در پاییز سرشار از زندگی می شود

هیچ نظری موجود نیست: